سفرنامه

 سفر نامه هشت روزه بچه ساده از لاهیجان به تهران
عرضم به حضورتون پنج شنبه هفته ی پیش چند دقیقه ای بعد از نوشتن پست سوار بر درشکه شدیم و به قصد تهران حرکت نموده بیدیم . ( می خواستم براتون با تصویر بذارم ولی نشد حالا به جاش براتون افکت های صوتی هم می ذارم ) بچه حاضر شو بیا بریم این دو دقیقه‌ی آخری اون کامپپیوتر و خاموش کن بریم . ترق زدیم و کامپیوتر خاموش شد سریع دو سوته پریدیم حیاط درو دیوار رو پایین آوردیم درشکه رفت بیرون . بعدش هلک و هلوک سوارش شدیم عنر عنر اومدیم تو جاده . هی ... یادم نمی یاد چه اتفاقاتی افتاد ولی حوالی ظهر بود  رسیدیم قزوین یه پارک پیدا کردیم اثاث و هر چی داشتیم پیاده کردیم تو پارک تن مبارکمان رو نیز بر روی زمین نشانیدیم. اوه  نه اولش رفتیم گلاب به روتون دستشویی ! جاتون خالی خیلی حال داد کلی سبک شدیم . بعد اومدیم نهار را تناول فرمودیم جاتون خالی نبود چون جامون تنگ بود ولی اگه بودین یه کاری می کردیم دیگه چرا گیر می دی ؟ خب جاتون خالی ... استانبولی پلو داشتیم . نمی دونم شماها بهش چی می گین شاید می گین لوبیا پلو ولی به هر حال خوردیم . و خوردیم و خوردیم تا جایی که دیدیم .... دره دره دوم ( صدای جیـــــــــــــــــغ) (غار غار کلاغ) چه محیط دهشتناکی شده بید خب نمی خواین بگین چی دیدم . خب عزاریل رو دیدم !!!!!!!!!دیدیم بعله اگه همینجوری پیش بره می ترکیم دست از تناول کشیدم . منتظر نشستیم تا حرکت کنیم بیاییم تهران. ولی حوصله مبارکمان سر رفت گفتیم دقایقی نوار بنیوشیم از آنجایی که ما فقط و فقط یه چیز گوش می دهیم (ابی) و معمولا کس دیگه ای حاضر نیست با ما بگوشد بر آن شدیم برویم در ماشین و در خلوت نوار بنیوشیم . رفتیم و نیوشیدیم . تا اینکه دیدم .

 ادامه دارد ..............

نظرات 3 + ارسال نظر
بانو پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 08:30 ب.ظ http://banoo.blogsky.com

سلام چه چیزی بگم؟
اول تعریف کن بعد من میام یه چیزی میگم

لیلا پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 10:57 ب.ظ http://banoyesharghi.persianblog.com

سلام. ذوق مرگم کردی بخدا. من گفتم دیگه این پیچک رفت و به قصه ها پیوست. ( قشنگ گفتم ؟ ) بابا خبرمون می کردی برای کمک چرا تنهایی اسباب کشی کردی؟ پس تکلیف اون وبت چی میشه؟ اصلا چی اومد به سرش؟ راستی من درست متوجه نشدم . منظورت از فرهنگ واژگان جواتی
چیه؟ خلاصه اینه که خونه ی جدید مبارک. دم شما ستارک
چی گفتم؟ خودمم نفهمیدم. بازم به من سر بزن.که وقتی یه دفعه نظر می دی این طوری ذوق مرگ نشم. فعلا..........

بانو دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 04:18 ب.ظ http://banoo.blogsky.com

سلام..........

خب این سفر نامتم خوبه راستی این پارک همون پارکی نیست که دیوار کوتاهه سنگی داره؟؟

آخه ما هم یه بار از اونطرفا رد شدیم رفتیم همونجا...

ولی ۱۰ دقیقه هم نموندیم:D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد