مساله اختیار خیلی مساله مهمیه . یعنی هر انسانی حق داره اونجور که دلش می خواد باشه و هیچ کس هم نمی تونه چیزی رو به زور به کسی تحمیل کنه . درسته ؟ ابی یک هنرمند بزرگ ایرانیه که خیلی خیلی زیاد به موسیقی ایران کمک کرده و خیلی از مسائل رو روشن کرده . پس این هنرمند هم باید این اختیار رو داشته باشه که مثلا تو کنسرت چند روز پیشش چه ترانه ای رو بخونه و چه ترانه ای رو نخونه . من مثلا شاید از بین نزدیک به 150 ترانه ابی از یه دونه ترانه اش خیلی خوشم بیاد و خیلی خیلی هم دوست داشته باشم که ابی اون ترانه رو در اون شب بخونه . ولی فقط این میل منه و تصمیم گیرنده نهایی کسی به غیر از شخص ابی نیست. من نمی تونم به ابی بگم که حتما باید اون ترانه رو بخونی و یا اگر در اون شب هم اون ترانه رو نخوند از دست ابی ناراحت بشم و بلکل دور ابی رو خط بکشم . این با هیچ منطقی جور در نمی یاد .
نمی دونم چرا بعضی از اون ترانه هایی که ابی سالها پیش از این خوند اونقدر مسائل دور و برش نبودن . چرا کسی اون سالها از ابی قدردانی نکرد که آقا ابی دستت درد نکنه واسه ایران ترانه خوندی دستت درد نکنه ترانه سیاسی خوندی . کسی گفت ؟ … ما که نشنیدیم .
اصلا چرا مایی که می گیم ابی یه خواننده خائنه ، مایی که می گیم وطن فروشه ،مایی که می گیم برای وطنش ارزش قائل نیست . خودمون برای این ملت چکار کردیم . چرا دوست داریم دیگران آلوده سیاست بشن و ما فقط پشت اونا حرف بزنیم .
یکی می گفت من خانم گوگوش رو خیلی دوست داشتم .براش خیلی ارزش قائل بودم ولی وقتی حرف سیاسی نمی زنه یا فلان کارو می کنه از چشم می افته و دیگه دوستش ندارم . این یعنی چی ؟ یعنی اینکه شما گوگوش رو دوست داشتی که برات حرف سیاسی بزنه ؟ پس تو خودش رو دوست نداشتی دوست داشتی اون از موقعیتش سو استفاده کنه .نه ؟ چرا تو خودت هیچ وقت سعی نکردی کاری رو که گوگوش مثلا نکرده خودت انجام بدی اینایی که می گن چرا مثلا ابی یا گوگوش مردم رو به تظاهرات دعوت نمی کنن . خودشون یه بار رفتن تظاهرات ببینن چه خبره کی به کیه ؟ده نه ده ما فقط بلدیم حرف بزنیم فقط بلدیم ایراد بگیریم فقط حسودیمون می شه که چرا اون اوتقدر طرفدار داره ولی ما نداریم .آخه همه که سیاسی نیستند دیگه این افراد عقلشون قد نمی ده که خیلی از همین جوونهای ایرانی که شما حرصشون رو می خورید و این قدر دلواپسشونین ، با ترانه های ابی و گوگوش نفس می کشن . رو تنه این درختها خونه ساختند از سایه این درخت استفاده می کنن . خستگیشون رو در می کنن . حالا که شما خستگیت رو در کردی حالا باید ریشه به تیشه این درخت بزنی ؟ تو مگه نمی گی واسه جوونا دلواپسی خب نگاه به این درخت بکن . نه نگاه بکن ببین چقدر پرنده روش لونه ساختند تو اگه این رو قطع کنی می دونی چه بلایی سر اون پرنده ها می یاد ؟
اون خانمی که از گوگوش بد گفت دقیقا این این تیکه از شعر درخت ابی رو به ذهنم می یاره :
تا یه روز تو اومدی بی خستگی ، با یه خورجین قدیمی قشنگ ، با تو نه سبز نه آینه بود نه آب ، یه تبر بود با تو با اهرم سنگ .
یعنی این خانم زیر سایه گوگوش خستگی خودش رو در کرد حالا که خسته نیست داره این درخت رو قطع می کنه . دیگه من چی بگم اصلا همهی اینایی هم که گفتم اضافه بود چرا ما ملت نمی تونیم با ترانه ارتباط برقرار کنیم والله بالله بخدا می شه : هنوزم می شه سنگر از ترانه ساخت با ترانه خیلی از حرفها رو می شه زد .
این رو بخونین اگه …
توی تنهایی یک دشت بزرگ که مثل غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سربلند آخرین درخت سبز سر پاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست کندوی پاک دخیل و طلسم
چه پرنده ها که تو جاده کوچ مهمون سفره سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بی خستگی با یه خورجین قدیمی قشنگ
با تو نه سبزه نه اینه بود نه آب یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پرغرور که سرش داره به خورشید میرسه
منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه
منم منم
من صدای سبز خاک سربی ام صدایی که خنجرش رو به خداست
صدایی که توی بهت شب دشت نعره ای نیست ولی اوج یک صداست
رقص دست نرمت ای تبر به دست با هجوم تبر گشنه و سخت
اخرین تصویر تلخ بودنه توی ذهن سبز آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیه هام کوبه های بی امون تبره
تبری که دشمن همیشه این درخت محکم و تناوره
من به فکر خستگیهای پر پرنده هام تو بزن تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام اخرین ضربه رو محکمتر بزن
-------------
باور کن اسمم رو باور کن
من فصل بارونه برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم ، درخت خشکی تو دست تگرگم ،
باور کن همیشه باور کن
که من به عشق صادقم
باور کن حرف منو باور کن
که من همیشه عاشقم
================
شکفته چون گل سرخ بر سینه های یاران
عشقی بنام مردم قلبی به شکل ایران
بازم اول
اوه اوه اوه چه طولانی ... میرم فردا میام
بابای
سلام اولا که اون لوگو رو بردار حالم بهم خورد (!!!!)
اونو گذاشتم فقط دلم خوش باشه لوگو دارم
کی این حرفو زده که
ابی رو گوگوش چرا سیاسی نیستند؟؟؟
درباره آزادیه اختیار آدما راست میگی نمی دونم چرا ما دوست داریم هی گـــــــیر بدیم
اما من اگه تو کنسرت ابی بودم مجبورش میکردم آهنگ سایه رو بخونه!!!
حالا پیچک میگم که ... تو.
آهنگ سایه ابی رو نداری؟؟؟ بزاری تو وبلاگت؟؟
شب بخیر ... بابای
خیلی مطلبت دلنشین بو د و گویا
با تشکر تینا